گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة الممتحنه- او سورة الامتحان



اشاره
37- مدنیّه و آیات آن سیزده است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الممتحنۀ [ 60 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّکُم أَولِیاءَ تُلقُونَ إِلَیهِم بِالمَوَدَّةِ وَ قَد کَفَرُوا بِما - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
یُّخرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیّاکُم أَن تُؤمِنُوا بِاللّهِ رَبِّکُم إِن کُنتُم خَرَجتُم جِهاداً فِی سَبِیلِی وَ ابتِغاءَ مَرضاتِی تُسِرُّونَ إِلَیهِم
ِ
جاءَکُم مِنَ الحَق
بِالمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعلَمُ بِما أَخفَیتُم وَ ما أَعلَنتُم وَ مَن یَفعَلهُ مِنکُم فَقَد ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ [ 1] إِن یَثقَفُوکُم یَکُونُوا لَکُم أَعداءً وَ یَبسُطُوا
إِلَیکُم أَیدِیَهُم وَ أَلسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَو تَکفُرُونَ [ 2] لَن تَنفَعَکُم أَرحامُکُم وَ لا أَولادُکُم یَومَ القِیامَۀِ یَفصِلُ بَینَکُم وَ اللّهُ بِما
تَعمَلُونَ بَصِیرٌ [ 3] قَد کانَت لَکُم أُسوَةٌ حَسَ نَۀٌ فِی إِبراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذ قالُوا لِقَومِهِم إِنّا بُرَآؤُا مِنکُم وَ مِمّا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ
کَفَرنا بِکُم وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَ البَغضاءُ أَبَداً حَتّی تُؤمِنُوا بِاللّهِ وَحدَهُ إِلاّ قَولَ إِبراهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَستَغفِرَنَّ لَکَ وَ ما أَملِکُ لَکَ
1163 رَبَّنا لا تَجعَلنا فِتنَۀً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ اغفِر لَنا - مِنَ اللّهِ مِن شَیءٍ رَبَّنا عَلَیکَ تَوَکَّلنا وَ إِلَیکَ أَنَبنا وَ إِلَیکَ المَصِیرُ [ 4] -قرآن- 1
اي طلبا لمرضاتی « وَ ابتِغاءَ مَرضاتِی » اي لان تؤمنوا « أَن تُؤمِنُوا » [ 111 [ صفحه 257 - رَبَّنا إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ [ 5] -قرآن- 1
اي ان یصادفوکم و « إِن یَثقَفُوکُم » اي وسط السبیل « سَواءَ السَّبِیلِ » اي تخفون لهم المودة. من أسرّ الشیء اي اخفاه « تُسِرُّونَ »
اسم لما یؤتسی به اي قدوة « أُسوَةٌ » اي قراباتکم و اصل الرحم بیت الولد فی بطن امّه استعیر للقرابۀ « أَرحامُکُم » ظفروا بکم
اي لیس ممّا ینبغی ان تاتسوا به فانه کان قبل « إِلّا قَولَ إِبراهِیمَ » اي البغض و هو الکراهۀ « البَغضاءُ » اي کفرنا بدینکم « کَفَرنا بِکُم »
-57- 17 -قرآن- 34 - اي و الیک رجعنا. أناب ینیب انابه- الی اللّه اي رجع. -قرآن- 1 « وَ إِلَیکَ أَنَبنا » النهی او لوعد وعده ایاه
-404- 374 -قرآن- 393 - 325 -قرآن- 358 - 245 -قرآن- 316 - 199 -قرآن- 232 - 163 -قرآن- 180 - 89 -قرآن- 143 - قرآن- 76
563- 457 -قرآن- 542 - قرآن- 431
تفسیر معانی:
اشاره
-1 اي کسانیکه ایمان آوردهاید دشمن من و دشمن خودتان [یعنی کافران و مشرکان را] دوستان خود قرار مدهید و بدوستی
مگیرید [که از آنها یاري بخواهید و بآنها یاري کنید] و دوستی خود را بآنها القاء نمائید [ یا بدوستی که بین شما و آنهاست
اخبار رسول خدا را بآنها القاء کنید] و حال آنکه آنها بآنچه از جانب حق براي شما آمده است [یعنی اسلام و قرآن] کافراند و
رسول خدا و شما را از مکّه بیرون کردند براي اینکه شما بخدا که پروردگارتان است ایمان آوردهاید- اگر شما غرضتان در
خروج از مکّه و مهاجرت [ صفحه 258 ] بمدینه جهاد در راه من و طلب خشنودي من است [که خداي شما هستم، بایستی
ترك دوستی با آنها را بکنید و آنها را دشمن بدارید] شما در سرّ و پنهانی با آنها اظهار مودّت و دوستی میکنند [ یا در پنهانی
آنها را باحوال پیغمبرتان آگاه مینمائید بسبب مودّتیکه بین شما و آنهاست و گمان میکنید که آنچه میکنید بر من مستور
میماند] و حال آنکه من بآنچه شما پنهان کنید و آشکارا نمائید دانا هستم [و بر من چیزي مخفی نمیماند و رسول خودم را بآن
مطلع میسازم] و هر یک از شما چنین کند [و در پنهانی با آنها اظهار مودّت کند و جاسوسی نماید و اخبار مدینه را بآنها
برساند] محققا از راه راست گم شده است [و از طریق حق و سبیل رشد و هدایت عدول و تجاوز نموده است]. - اینکه آیه در
باره [حاطب بن أبی بلتعه] نازل گشته و شرح آن چنین بوده است که [ساره] کنیز آزاد شده [أبی عمرو بن صیفی بن هشام] از
مکّه بمدینه و بخدمت رسول خدا آمد و اینکه دو سال بعد از جنگ بدر بود رسول خدا باو فرمود آیا مسلمان هستی که
آمدهاي! عرض کرد خیر فرمود آیا به اینکه جا مهاجرت کردهاي عرض کرد خیر فرمود پس چه چیز ترا بمدینه آورد عرض
کرد شدّت حاجت حضرت چیزي باو عطا فرمود و چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بتجهیز قوا براي فتح مکّه مشغول بود
[حاطب بن أبی بلتعه] نامهاي باهل مکه نوشت و ده دینار بساره داد که آن نامه را بمکه برساند و در آن نامه نوشته بود که
رسولخدا اراده آمدن بسوي مکه را دارد خود را مهیا کنید و نیروي خود را جمعآوري نمائید. ساره نامه را گرفت و از مدینه
بیرون شد جبرئیل نازل گشت و رسولخدا را از موضوع با خبر ساخت- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله علی علیه السّلام و عمّار
و عمرو و زبیر و طلحه و مقداد و ابا مرثد را که تماما سواران شجاع بودند، فرمود بروید تا بروضه خاخ که رسیدید در آنجا
مسافرهاي را خواهید یافت که نامهاي با اوست و آنرا حاطب بمشرکین نوشته است آنرا از او بگیرید و بیائید- آنها رفتند تا
بمکانی [ صفحه 259 ] که رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده بود رسیدند و بآن زن گفتند نامه کجاست او سوگند یاد
کرد که نامهاي با او نیست آنها هم بار سفر او را تفتیش کردند و چیزي نیافتند و خواستند برگردند علی علیه السّلام فرمود
بخدا قسم رسولخدا دروغ نمیگوید و ما هم دروغ نگفتهایم و شمشیر خود را برهنه ساخت و بساره گفت نامه را بیرون بیاور و
الّا بخدا قسم گردنت را میزنم چون آنزن موضوع را جدّي دید نامه را که در گیسوان پنهان کرده بود بیرون آورد و داد و آنها
با نامه بسوي پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برگشتند حضرت بدنبال حاطب فرستاد و او را احضار فرمود و باو گفت آیا
اینکه نامه را میشناسی عرض کرد بلی فرمود چه ترا باین کار واداشت عرض کرد یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم من
از وقتی مسلمان شدم کفر نیاوردم و از زمانی که تو مرا نصیحت فرمودي با تو غل و غشی نداشتهام و از هنگامی که از کفّار
مکّه جدا شدهام آنها را دیگر دوست نداشتهام ولی هیچیک از مهاجرین نیست مگر اینکه او را در مکّه عشیره و قبیله ایست و
آنها از کسان او دفاع و نگهداري میکنند و من غریبم و کسیرا ندارم که از خانواده من دفاع و محافظت نماید بر اهل و عیال
خود ترسیدم و خواستم که بر مکیّان منّتی داشته باشم و میدانستم که خدا آنها را منکوب و مغلوب خواهد ساخت و نامه من
براي آنها سودي نخواهد داشت- حضرت او را تصدیق فرمود و عذرش را بپذیرفت- بخاري و مسلم هم در دو صحیح خود از
عبید اللّه بن ابی رافع همین قسم روایت کردهاند و نیز مروي است که عمر عرض کرد یا رسول اللّه اجازه بده گردن اینکه
منافق را بزنم رسولخدا فرمود او در جنگ بدر حاضر بوده است و چه میدانی شاید خداوند بر اهل بدر نظر انداخته و آنان را
آمرزیده باشد و فرموده است هر چه میخواهید بکنید که شما را آمرزیدم]- [ترجمه و اقتباس از مجمع البیان]. [و نیز صاحب
مجمع گوید: در آیه دلالتی است بر اینکه گناه کبیره شخص را از ایمان خارج نمیکند زیرا احدي از مسلمانان نیست که گفته
2- [اینکه گروه کافران] اگر بشما دست یابند [ باشد یا بگوید که حاطب باین گناه کبیرهاش از ایمان خارج شد]. [ صفحه 260
و بر شما پیروز شوند با شما دشمن خواهند بود [یعنی از دشمنی شما دست بر نخواهند داشت و اینکه القاء مودّت براي شما
سودي نخواهد داشت] و آنها دستها و زبانها را ببدي بسوي شما دراز خواهند کرد [یعنی از زدن و کشتن شما و دشنام و بد
گفتن بشما دریغ نخواهند نمود] و معذلک دوست دارند که شما کافر بخدا [و مانند آنان] شوید [و از دین خود دست
بردارید]. 3- هرگز نزدیکان و ارحام شما و نه فرزندان شما [که در مکّه هستند و شما براي خاطر آنها بپیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم و مؤمنان خیانت بکنید] براي شما سودي نخواهند داشت و بکار شما نخواهند خورد- روز قیامت خداوند بین شما
جدائی خواهد انداخت [زیرا اهل طاعت ببهشت میروند و اهل معصیت در دوزخ خواهند بود. یا فصل بمعنی فصل قضا یعنی
حکومت باشد که در روز قیامت بین شما خداوند قضاوت خواهد فرمود] و خدا بآنچه شما میکنید بینا و داناست [چنانکه
خداوند سبحان داناي بعمل حاطب بود و رسول خود را از آن باخبر ساخت] [سپس خداوند ابراهیم علیه السّلام را مثل میزند].
-4 حقّا که شما را [اي مؤمنان] اقتداء و تاسّی نیکو باید بابراهیم خلیل اللّه و آنانکه با او بودهاند [یعنی مؤمنین باو یا انبیائی که
با او بودهاند] یاد آورید زمانی را که ابراهیم علیه السّلام و پیروانش بکافران قوم خودشان گفتند که ما از شما و از آنچه غیر از
خدا میپرستید بیزار هستیم [و شما را دوست نداریم] بدین شما [که بت پرستی است] کافریم و خدایان شما را منکریم و بین ما
و بین شما دشمنی و کینه بطور همیشگی نمایان است تا اینکه بخداي یکتا ایمان بیاورید [و تصدیق بوحدانیت او کنید و توحید
و عبادت را براي او خالص گردانید] مگر گفتار ابراهیم علیه السّلام را با پدرش [یعنی در تمام امور بابراهیم اقتداء کنید مگر
در اینکه گفتار که بپدرش گفت که] البتّه در موعد [ صفحه 261 ] معین براي تو طلب آمرزش خواهم کرد- [و اگر خداوند
اینکه استثناء را نمیفرمود گمان میرفت که مطلقا استغفار براي کفّار جایز است بدون اینکه وعده ایمان بدهند]. [و نیز ابراهیم
بپدرش گفت] من در برابر خدا مالک چیزي نیستم [که وقتی اراده عقاب تو را کند بتوانم دفع عذابی از تو بکنم- [و ابراهیم و
پیروانش عرض میکردند] پروردگارا ما بر تو توکل کردهایم و کار خود را بتو واگذار نمودهایم و بسوي فرمان و اطاعت امر تو
رجوع کردهایم و مرجع و برگشت همه بسوي تست- [و محتمل است که اینکه مناجات تعلیمی براي عموم بندگان باشد که
بدرگاه الهی عرض کنند و امور خود را باو واگذارند و بسوي او برگشته توبه نمایند]. 5- اي پروردگار ما ما را مورد آزمایش
کافران قرار مده [یعنی ما را بدست آنها عذاب مده و ببلاي خودت مبتلا مساز که آنها بگویند اگر اینها بر حق بودند اینکه
بلاء و مصیبت بآنها نمیرسید. یا بقولی- آنها را بر ما مسلّط مساز که ما را از دین خودمان باز دارند- یا بقولی- بما لطف فرما تا
بر آزار آنها شکیبا باشیم و پیروي آنها را نکنیم که ما مورد امتحان آنها شویم. یا بقولی- ما را از دوستی کفّار حفظ فرما چه
اگر ما با آنها دوستی کنیم میپندارند که ما دین آنها را صواب دانستهایم. یا بقولی- چون ما با آنها بجنگیم ما را مخذول و
مغلوب مساز که اگر مخذول فرمائی خواهند گفت اگر اینها بر حق بودند مخذول و مغلوب نمیشدند] و پروردگارا گناهان ما
را بیامرز زیرا تو عزیز هستی که مغلوب نمیشوي و حکیم میباشی که جز بحکمت و صواب کاري نمیکنی [و اینکه نیز تعلیمی
[ براي مسلمانان است که با اینکه دعا خدا را بخوانند]. [ صفحه 262
[ [سوره الممتحنۀ [ 60 ]: آیات 6 تا 9
اشاره
لَقَد کانَ لَکُم فِیهِم أُسوَةٌ حَسَ نَۀٌ لِمَن کانَ یَرجُوا اللّهَ وَ الیَومَ الآخِرَ وَ مَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللّهَ هُوَ الغَنِیُّ الحَمِیدُ [ 6] عَسَی اللّهُ أَن یَجعَلَ
بَینَکُم وَ بَینَ الَّذِینَ عادَیتُم مِنهُم مَوَدَّةً وَ اللّهُ قَدِیرٌ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 7] لا یَنهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَم یُقاتِلُوکُم فِی الدِّینِ وَ لَم
یُخرِجُوکُم مِن دِیارِکُم أَن تَبَرُّوهُم وَ تُقسِطُوا إِلَیهِم إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقسِطِینَ [ 8] إِنَّما یَنهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُم فِی الدِّینِ وَ
« وَ مَن یَتَوَلَّ » 699- أَخرَجُوکُم مِن دِیارِکُم وَ ظاهَرُوا عَلی إِخراجِکُم أَن تَوَلَّوهُم وَ مَن یَتَوَلَّهُم فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ [ 9] -قرآن- 1
اي ان تحسنوا الیهم و البرّ هو المبالغۀ فی « أَن تَبَرُّوهُم » المحمود « الحَمِیدُ » فعل جامد معناه یتوقّع و یرجّی « عَسَی » اي و من یعرض
وَ» اي و تعدلوا. یقال أقسط یقسط و قسط یقسط و یقسط قسطا اي عدل « وَ تُقسِطُوا » الاحسان. برّه یبرّه برا اي احسن الیه و بالغ
47 -قرآن- - 21 -قرآن- 39 - اي ان تتولّوهم اي تتخذوهم اولیاء. -قرآن- 1 « أَن تَوَلَّوهُم » اي و عاونوا، عاونوا اعداءکم « ظاهَرُوا
363- 313 -قرآن- 344 - 237 -قرآن- 300 - 121 -قرآن- 223 - -93-82 قرآن- 102
تفسیر معانی:
اشاره
-6 حقّا که باید شما را در باره [ابراهیم و تابعین او و انبیاء تابع او] تأسّی و اقتداء نیکی باشد براي کسیکه امید بخداوند و روز
واپسین دارد [یعنی آنکس که از خدا میترسد و از عقاب آخرت بیمناك است باید [ صفحه 263 ] تأسّی کند] و هر کس
اعراض کند و از اقتداي بابراهیم و مؤمنان تابعین او و انبیاء پیروان او رو برگرداند [حقا که بخطا رفته و از آنچه سود او در آن
بوده کناره کرده است] زیرا خداوند بینیاز است [از خلق و از موالات آنها و نصرت دین او چه خودش ناصر آنهاست] و در
تمام افعالش پسندیده و محمود است [و اعراض بنده باو زیانی نمیرساند بلکه ضررش عاید خود اوست]. تکرار ذکر [اسوه]
براي اینست که اوّلی براي دشمنی با کفّار است و در دوّم بیان امید ثواب خداوندي و حسن عافیت در آخرت است. 7- امید
است که خداوند بین شما و بین کسانیکه [از کفّار و مشرکین مکّه] دشمنی جاري است [بوسیله اسلام آوردن آنها] دوستی
برقرار فرماید و خداوند قادر و تواناست [که آنها را موفق بایمان سازد و بین شما و آنها دوستی حاصل شود پس بخدا امید و
طمع داشته باشید که اینطور خواهد شد چنانکه همین طور هم شد و خدا خواست موقعیکه در سال فتح مکّه اسلام آوردند بین
آنها و مسلمین مودّت برقرار گشت] و خداوند آمرزنده [گناهان بندگان] است و مهربان است [وقتی که آنها بازگشت کنند و
اسلام بیاورند]. 8- خداوند شما را نهی نمیکند از اینکه مخالطه و معامله کنید با کسانی که با شما در باره دین نجنگیدهاند و
شما را از خانههاتان بیرون نکردهاند و منع نمیکند از اینکه [با هم پیمانهاي خود در ترك قتال] نیکی کنید و بمیانه روي و
عدالت با آنها رفتار نمائید زیرا خداوند عدالتخواهان و اشخاص عادل مقسط را دوست میدارد. شاه را به بود از طاعت صد
ساله و زهد || قدر یک ساعت عمري که در او داد کند إبن عباس رض گوید اینکه آیه در باره خزاعه و بنی مدلج نازل
گشت که با رسول خدا مصالحه نمودند بر اینکه با او جنگ نکنند و بر ضدّ او کسیرا کمک ننمایند. 9- فقط خداوند شما را
باز میدارد از دوستی با کسانیکه در امر دین با [ صفحه 264 ] شما جنگیدند و شما را از خانههاتان بیرون کردند و بر اخراج
شما کمک کردند [یعنی زیر دستان و عوام که رؤساء را معاضدت و پشتیبانی نمودند] نهی میکند از اینکه آنها را دوست
بدارید و یاري نمائید [و مکاتبه سرّي با آنها بنمائید] و هر کس آنها را دوست بدارد و نصرت کند چنین مردمی ستمکاراند [و
مستحق عذاب دردناك خواهند بود].
[ [سوره الممتحنۀ [ 60 ]: آیات 10 تا 11
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ المُؤمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامتَحِنُوهُنَّ اللّهُ أَعلَمُ بِإِیمانِهِنَّ فَإِن عَلِمتُمُوهُنَّ مُؤمِناتٍ فَلا تَرجِعُوهُنَّ إِلَی
الکُفّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُم وَ لا هُم یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُم ما أَنفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَیکُم أَن تَنکِحُوهُنَّ إِذا آتَیتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا
تُمسِکُوا بِعِصَمِ الکَوافِرِ وَ سئَلُوا ما أَنفَقتُم وَ لیَسئَلُوا ما أَنفَقُوا ذلِکُم حُکمُ اللّهِ یَحکُمُ بَینَکُم وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ [ 10 ] وَ إِن فاتَکُم
شَیءٌ مِن أَزواجِکُم إِلَی الکُفّارِ فَعاقَبتُم فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَت أَزواجُهُم مِثلَ ما أَنفَقُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي أَنتُم بِهِ مُؤمِنُونَ [ 11 ] -قرآن-
اي آتوا ازواجهن ما دفعوه الیهن من « وَ آتُوهُم » اي حلال « حِلٌّ » اي فاختبروهن هل هنّ مؤمنات ام لا « فَامتَحِنُوهُنَّ » 708-1
وَ لا تُمسِکُوا » 158 [ صفحه 265 ] اي مهورهن - 94 -قرآن- 143 - 70 -قرآن- 81 - 20 -قرآن- 62 - قرآن- 1 - « أُجُورَهُنَّ » المهور
اي و لا تتمسکوا بنکاح الکافرات اي بما تعتصم به الکافرات من عقد اوصلۀ و هی جمع عصمۀ. المراد نهی « بِعِصَمِ الکَوافِرِ
اي فجاءت عقبتکم اي نوبتکم من اداء المهر- یقال عاقبه معاقبۀ اي جاء « فَعاقَبتُم » المؤمنین عن المقام علی نکاح المشرکات
222- 51 -قرآن- 209 - بعقبه. -قرآن- 13
تفسیر معانی:
اشاره
-10 اي کسانیکه ایمان آوردهاید زمانی که زنهاي [بظاهر] مؤمنه از مکّه مهاجرت کنند و بنزد شما [بمدینه] آیند آنها را
امتحان کنید [که آیا واقعا ایمان آوردهاند یا غرضی سبب آمدن آنها شده است و امتحان آنها بقول إبن عباس اینست که
شهادت بدهد به لا اله الّا اللّه و محمّد رسول اللّه- یا باز بروایت دیگر از إبن عباس امتحان آنها اینست که قسم بخورند که از
وطن خود خارج نشدهاند مگر صرفا براي دین و رغبت باسلام و براي دوستی خدا و رسولش و خروج آنها از جهت بغض با
شوهر یا خواهش دنیائی نبوده است- و اینکه براي آنست که ظاهرا علم به ایمان آنها پیدا کنید و الّا] خداوند داناتر است
بایمان حقیقی و باطنی آنها- پس اگر علم ظاهري یافتید به اینکه که آنها مؤمنه هستند نبایستی آنها را بکافران برگردانید نه آن
زنهاي مؤمنه براي مردان کافر حلالاند و نه مردان کافر براي زنهاي مؤمنه حلال میباشند [یعنی زن مسلمان بر مرد کافر حرام
است و از زوجیّت او خارج میشود هر چند که مشرك او را طلاق نداده باشد] و خرجی که شوهرهاي کافر آنها کردهاند [یعنی
مهریکه دادهاند] بشوهرهاي آنها بدهید [و بقول زهري اگر مشرکین با مسلمین در حال جنگ باشند اینکه مهر هم رد نمیشود
اینکه حکم مربوط بزمان صلح است] و باك و گناهی بر شما مسلمانان نیست که آنزنان مؤمنه مهاجرت کرده را بنکاح خود
در آورید و بزنی بگیرید ولی وقتی که صداق یعنی مهر آنها را بدهید [داده باشید] زیرا اسلام آنها بینونت بین آنها و شوهران
کافرشان انداخته است] و شما مسلمانان نبایستی متمسّک بنکاح زنهاي کافره شوید [یعنی نکاح زنهاي کافره هم بر شما حرام
است و عقد آنها علی کلّ حال براي مسلمانان جایز نیست] [ صفحه 266 ] [و اگر زنی از شما مرتدّ شده بدیار کفر رفت و بآنها
پیوست] آنچه خرج او کردهاید [از صداق و غیره] بخواهید و مطالبه کنید و [چنانکه زنی هم از آنها بدیار شما آمد و مسلمان
شد] آنچه را خرج او کردهاند باید از شما بخواهند- [یعنی چون عصمت زوجیت میان مؤمن و کافره و میان کافر و مؤمنه
منقطع شد پس هر یک باید مهریرا که بصاحبه خود دادهاند مسترد دارند] اینها که بیان شد در اینکه آیه حکم خداست که در
بین شما حکومت میکند و خداست که داناي بهمه چیز است و در آنچه میکند و امر میدهد حکیم است [و تمامی بمقتضاي
حکمت و مصلحت است]. إبن عباس گوید: رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله در حدیبیّه با مشرکین مکه صلح نمود و مقرر شد
که هر کس از اهل مکّه بنزد رسولخدا آید حضرت او را بمکیان ردّ کند و بعکس اگر کسی از اصحاب رسولخدا بمکّه رود
او را ردّ نکنند و در اینباب قراردادي نوشته و مهر شد- پس از آن زنی بنام [سبیعه دختر حرث الاسلمیّه] بعد از نوشتن صلحنامه
موقعیکه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در حدیبیّه بود بسوي مسلمانان آمد و شوهر آن زن که از بنی مخزوم بود [و بقول
مقاتل صیف بن الراهب نام داشت] در طلب او بیامد و او کافر بود عرض کرد یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله زن مرا بمن ردّ کن
زیرا تو شرط کردهاي که هر کس از ما بنزد تو آید ردّ کنی و هنوز مرکب مکتوب خشک نشده است در اینحال آیه بالا نازل
گشت و حضرت بدان عمل نمود و پس از امتحان و قسم خوردن آنزن که فقط براي رغبت باسلام و حبّ خدا و رسول آمده
است مهر آنزن و خرجی که براي او کرده بود بشوهرش ردّ فرمود و زن را ردّ نفرمود و عمر بن الخطاب او را تزویج کرد و
حضرت هر مردي که بمدینه میآمد ردّ میکرد و زنان را نگاه میداشت و امتحان میفرمود و مهر آنها را بشوهران کافرشان
میپرداخت- و چون امّ کلثوم دختر عقبۀ بن أبی معیط از مکه بمدینه مهاجرت کرد و مسلمه بود، برادرانش بمدینه آمدند و
خواستار او شدند حضرت فرمود شرط بین ما و شما در باره مردان است [ صفحه 267 ] و از بابت زنان در آن ذکري نشده
است و آنزن را ردّ نفرمود. حسن گفته است که در صدر اسلام زنان مسلمان عیال کافران و زن کافره عیال مسلمان بود و
اینکه آیه آن رسم را منسوخ ساخت و زهري گوید چون اینکه آیه نازل شد مؤمنان بآن عمل کردند و آنچه کافران نسبت
بزنان مسلمانی که مهاجرت میکردند خرج کرده بودند میپرداختند ولی کافران بحکم خدا تمکین نکردند و نفقات مسلمانان را
ادا نکردند لذا آیه بعدي نازل گشت. 11 - و اگر یکی از زنان شما از دست شما رفت [و مرتد شد] بکفّار پیوست و بعد نوبه
شما رسید [یعنی شما با کفّار جنگیدید و پیروز شدید و عقبی یعنی غنیمت بشما رسید] بکسانی از مؤمنین که زنهاشان رفتهاند
مثل آنچه را که در باره آنزن خرج کردهاند [یعنی مهر آنزن] را از رأس غنیمت بآن مرد بدهید و از خدائی که شما بآن ایمان
آوردهاید بپرهیزید [و از امر او تجاوز نکنید و از نافرمانی او اجتناب نمائید]. زهري گفته است تمام زنانی که بمشرکین پیوستند
و از اسلام برگشته بکفر مهاجرت کردهاند فقط شش زن بودهاند. [ 1] ام الحکم دختر أبو سفیان که زن عیاض بن شدّاد الفهري
بود. [ 2] فاطمه دختر أبی امیۀ بن المغیرة خواهر ام سلمه که زن عمر بن الخطاب بود که چون عمر خواست مهاجرت کند او
امتناع کرد و مرتدّ شد. [ 3] بروع دختر عقبه زن شمّاس بن عثمان. [ 4] عبده دختر عبد العزي بن فضله که عمرو بن عبد ود او را
بزنی گرفت. [ 5] هند دختر أبی جهل بن هشام که زن هشام بن العاص بن وائل بود. [ 6] کلثوم دختر جرول که زن عمر بود و
[ مهر تمامی اینکه زنان را حضرت از غنیمت پرداخت فرمود. [ صفحه 268
[ [سوره الممتحنۀ [ 60 ]: آیات 12 تا 13
اشاره
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَكَ المُؤمِناتُ یُبایِعنَکَ عَلی أَن لا یُشرِکنَ بِاللّهِ شَیئاً وَ لا یَسرِقنَ وَ لا یَزنِینَ وَ لا یَقتُلنَ أَولادَهُنَّ وَ لا یَأتِینَ
بِبُهتانٍ یَفتَرِینَهُ بَینَ أَیدِیهِنَّ وَ أَرجُلِهِنَّ وَ لا یَعصِ ینَکَ فِی مَعرُوفٍ فَبایِعهُنَّ وَ استَغفِر لَهُنَّ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 12 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ
« یُبایِعنَکَ » 516- آمَنُوا لا تَتَوَلَّوا قَوماً غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم قَد یَئِسُوا مِنَ الآخِرَةِ کَما یَئِسَ الکُفّارُ مِن أَصحابِ القُبُورِ [ 13 ] -قرآن- 1
« لا تَتَوَلَّوا » البهتان هو الکذب و الباطل الذي یتحیّر من بهتانه- بهته یبهته بهتا اي رماه بالباطل و افتري علیه « بِبُهتانٍ » اي یعاهدنک
171- 41 -قرآن- 155 - 15 -قرآن- 29 - اي لا تتخذوهم اولیاء اي احبابا و نصراء. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-12 اي پیامبر صلّی اللّه علیه و آله زمانی که زنان مؤمنه بنزد تو آیند که [با اینکه شرایط] با تو بیعت کنند بر اینکه با خدا
[چیزي از بتها و غیر بتها] را شریک قرار ندهند و چیزي دزدي نکنند [نه از مال شوهرانشان و نه از مال غیر آنان] و زنا ندهند و
فرزندان خود را نکشند [بوجه من الوجوه نه زنده بگور کردن کودکان و نه اسقاط جنین] و بدروغ نوزادي را که بین دست و
پاي آنهاست فرزند شوهر نشمارند [یعنی اولاد غیر را بسته بشوهران خود نکنند فراء گوید زن نوزادي را بدست میآورد و
بشوهرش میگفت اینکه فرزند من از تست و اینکه بهتانی است که بین دستها و پاهاي آنها بافتراء آوردهاند زیرا چون [ صفحه
269 ] زن بچه را میزاید بین دست و پاي او میافتد و معنی آن نیست که طفل زاده از زنا را بشوهر خود نسبت دهد زیرا شرط
نهی زنا را قبلا کرده است- و بقولی مقصود از بهتان آنستکه خداوند آنها را از تهمت بزنان محصنه و دروغ بر مردم و نسبت
اولاد دیگران بشوهر خود بدروغ در حاضر و مستقبل نهی فرموده است] و اینکه ترا اي پیغمبر در هر معروفی [یعنی هر چیزي
که عقل و نقل معترف بنیکی آن است] نافرمانی نکند. بنابرین با اینکه شروط با آنها مبایعه کن و آمرزش آنها را از خدا بخواه
زیرا خداوند آمرزنده و در گذرنده از آنها و مهربان و بخشنده نسبت بآنهاست. و در آیه مبارکه [که ترا در معروف نافرمانی
نکنند] یعنی در تمام اوامر زیرا رسولخدا جز بمعروف بچیزي امر نمیکند و نقیض آن منکر است- و در اصل هر برّ و تقوي و
امري که موافق با طاعت خدا باشد معروف است- و در مقاتل و کلبی- گفتهاند که: مقصود از معروف در آیه مبارکه: نهی از
نوحهگري و پاره کردن لباس و مو کندن و مویه کردن و گریبان دریدن و صورت خراشیدن و فریاد واویل برداشتن زنان در
مصیبتهاست که با آنها شرط میشود نکنند. 13 - اي کسانیکه ایمان آوردهاید دوستی مکنید با مردمی که خدا بر آنها غضب
کرده است [که مقصود قوم یهود باشد، بمصداق غضب اللّه علیهم و جعل منهم القردة و الخنازیر، یا بطور مطلق تمام کافران
باشد زیرا عدّهاي از فقراء مسلمین اخبار مسلمانان را بیهود میگفتند و از میوههاي آنها مستفید میشدند] اینکه کافران بتحقیق از
ثواب آخرت نومید هستند همچنانکه کافران از دفن شدگان در گورستانها نومیدند [بقولی یعنی یهودان با اینکه بصدق رسالت
محمّد صلّی اللّه علیه و آله معترفند او را تکذیب میکنند و لذا از بهره آخرت نومیدند همانطور که کفاري که مردهاند و
بگورستان رفتهاند چون بعذاب خدا یقین کردهاند از بهره آخرت نومیدند. [ صفحه 270 ] و بقولی یعنی همچنانکه کفّار عرب
از زنده شدن مردگان الی الابد نومیدند. و بقولی همچنانکه کفّار از اینکه خیري از اصحاب قبور دریابند نومید هستند. و
بقولی مراد از کفار در اینجا کسانی هستند که مردگان را دفن میکنند یعنی اینکه قومی که خدا بآنها غضب کرده است از بهره
آخرت نومیدند همانطور که قبرکنها و دفن کنندگان اموات از مردگان مأیوسند].